صبح یک روز تعطیل
میدانی گاهی اوقات فکر میکنم به اینکه این قدیمیها چقدر انسانهای دانا و فهمیدهای بودند؛ با اینکه چندان باسواد نبودند ولی چقدر چیز میدانستند و چقد حکیم، دانا و با بصیرت بودند! این را از مثلهایی که به یادگار گذاشتهاند برایمان میشود فهمید. «آنچه جوان در آینه بیند، پیر در خشت خام بیند»، «روی خدا داد را حاجت مشاطه نیست»، «نابرده رنج گنج میسر نمیشود»، یا اصلا همین مثل معروف «سحرخیز باش تا کامروا باشی»؛ این مثل که به نظر من خیلی خیلی بیشتر از آنچه که نشان میدهد بار معنایی دارد. در واقع مهمترین پیامی که دارد این است که: عزیز من اینقدر نخواب!!! خواب و غفلت تو را به جایی نخواهد رساند! تو هرچه کمتر بخوابی و بیشتر بیدار باشی و تلاش کنی، بیشتر با چشمهای باز پیرامونت را بنگری، بیشتر در بیداری تعقل کنی، پس بهتر و بیشتر میتوانی از زندگیت استفاده کنی، با هوشیاری بیشتر برای زندگیت تصمیم بگیری، بهتر و بیشتر بیندیشی و خلاصه آخر و عاقبتت به خیر میشود! دیگر مجبور نیستی هرازچندگاه به چه کنم چه کنم بیفتی! دیگران براحتی از غفلتت استفاده نمیکنند و اموالت را به غارت نمیبرند و سرت را کلاه نمیگذارند! بیشتر بیدار باش تا دو روز دیگر در تنگا و احیاناْ تنگدستی نیفتی! بیشتر چشمهایت را باز کن تا با سر به قعر چاه سقوط نکنی! بیشتر بیدار باش تا از زندگیت استفاده ی بهینه کنی! خواب نه برای تو زندگی خوب میسازد، نه دیدت را به دنیا بازتر و شفافتر میکند و نه میگذارد از غفلت و جهالت به در آیی! حالا هرچقدرم که خزیدن زیر پتوی گرم و نرم در هوایی سرد و سوزناک دلچسب و دوست داشتنی باشد؛ هرچقدر که خواب تا دیر وقت شیرین و خواستنی باشد؛ پتو را کنار بزن، از جایت برخیز و همت کن! خواب برای تو زندگی درست کن نمیشود!
بفرما، ساعت ۱۰:۳۰ شد و اینجا همه هنوز خوابند!
سلام عزیزم
ببخشید که من اینهمه دیر اومد راستش فکر میکردم که ننوشتی به همین خاطر نمی یومدم.
همه نوشته ها رو خوندم خیلی خوب بودن. مخصوصا این آخری خانومه رو مخم بود از اول بهش با جدیت بگو کار دارم اصلا هم خجالت نکش. پروو
منتظر دیدنت هستم خیلی خوشحال میشم که زودی همو ببینیم.
می بوسمت
سلام عزیزم


خواهش میکنم دوستم این چه حرفیه...تو ببخش که من دوبله سوبله اذیتتون میکنم
چند بار بهش گفتم ولی از اون بچه پرو رو هاست که هیچی حالیشون نیست
منم همینطور... میبینمت ایشالا به زودی
بوس:-*
من عاشق این دخترک و خرسش شدم

راست می گی واقعا... قدیمیها خیلی بهتر از ما زندگی رو می فهمیدن و زندگی می کردن...
مرسی از تو که ارغوان و نقاشی های خوشگلش رو معرفی کردی به ما... من عاشق تمام آثارش شدم
یعنی عملا ساعت 10 و نیم هنوز کاری انجام نشده..
هیچ کاری
البته دوستم این متن مال الان نیست مال جمعه ی چند هفته پیشه
من عملا روزای تعطیل هم ساعت 7 از خواب پا می شم و اونقدر خودمو به بالش و تخت می مالم تا یه ذره بیشتر بخوابم!!اما نمی شه!دیگه نهایتا 8/30 بیدارم!
دوستم من خودم البته روزای تعطیل یه نموره دیرتر بیدار میشم ولی کلا با خواب میونه خوبی ندارم
خاله بهاره اولا که این عکسی که گذاشتی خیلی خوشگله
هم رنگهای شارپی توش استفاده شده و هم اینکه واقعا چهره اون دخترک و خرسش که هر دو خوابن واقعا معصومه
دوما هم که من هم خیلی دوست دارم خصوصا حالا که هوا کمی خنک تر از قبل شده از رخت و خوابم جدا نشم. خب به نظرم یکی از اتفاقات بدی که ممکنه تو روز برای آدم بیافته همین بلند شد از خواب و کندن از تخته!
خودمم عاشقش شدم خاله

خاله من خودم هم عاشق خزیدن زیر پتوی گرم تو هوای سرد و خنک پاییزیم و صدالبته که روزای تعطیل ترجیح میدم یه نموره دیرتر از روزای دیگه بلند بشم از بخواب... ولی خاله بحثم سر اون آدماییه که ترجیح میدهند همیشه ی خدا خواب باشند... صبح تا ظهر بخوابند دوباره عصر بخوابند از اون طرف شب زود بخوابند و ... واقعا درک نمیکنم این آدما چطور میتونند اینهمه عمر گرانمایه شون رو در خواب بگذرونند
راست میگی خاله وقتی آدم شب قبلش تا دیروقت بیدار مونده باشه بعد یک صبح زمستانی سرد سرد سرد مجبور باشه ساعت ۶ صبح از خواب بیدار شه آخر عذاب الیمه را مجبور تحمل کنه به نظرم
سلام بهاره عزیز
احوالات؟ خوش می گذره؟
صبح زود بیدار شدن خدائیش نعمتیست بس بزرگ.البت به جز جمعه ها.
نمی دونم چرا اخیرا" ملت همه شبا بیدار می مونن و روزا نمی تونن زود از خواب بیدار شن.
سلام دوست جونم
) عشقمون شب زود خوابیدن و صبح زود بیدار شدن بود. کلاً من آدم پرخوابی هستم. چند دوره در زندگی سعی کردم یا مجبور شدم (وقتی بچه ها کوچیک بودن) کمتر از هشت نه ساعت در روز بخوابم، ظرف چند روز ضعف و بیحالی حسابی اذیتم کرده. اما نوعا آدمی بودم که یازده شب خواب باشم تا هفت و نیم هشت صبح مثلا... ولی الان اینقدر به سکوت و آرامش شب احتیاج دارم که شب تا دو سه بیدارم و از تنهاییم لذت می برم، بعد فردا که بچه ها رو فرستادم دنبال درس و مدرسه، دوباره می بینی خوابیدم تا هشت و نیم نه...
والا ما که جوان بودیم (شما یادت نمیاد
ولی نوعا منکر هیچ کدوم از ضرب المثلهایی که گفتی نیستم دوستم
خوشم می یاد اینهمه گفتی من باب سحرخیزی بازم تو عکست و اونجا همه در خواب خوش فرو رفتند برای کی گفتی این همه نصایح رو هان؟
وای چقدر میچسبه توی هوای سرد و بارونی تو تخت بمونیو بخوابیوو هی رویا بهم ببافی
وای باورت نمیشه بهار! من شاید ۱۸ سال باشه که بیشتر از ساعت ۶ توی هیچ روزی نخوابیدم! مگر وقتهایی که تا دیر وقت بیدار بودم!
دوستم ۱۸ ساله دیرتر از ۶ بیدار نشدی؟!
برای همین اگه شب نخوابم صبح عمرا بتونم زود بیدار بشم
تو از من دیگه خیلی کم خوابتری... من بعضی روزای تعطیل رو دیر بیدار میشم آخه شب قبلش تا دیروقت بیدار میمونم
سلام بهاره خانوم
راستش من خیلی این حرف رو قبول دارم..حتی اگه 4 صبح هم بخوابم باید حتما زود بلند شم...
البته هنوز کامروا نشدم....
ولی عادت خوبیه