-
سرنوشت روح
دوشنبه 11 آذر 1392 21:24
امروز میخوام درمورد کتابی باهاتون حرف بزنم که موضوعش کلا با موضوع کتابایی که تا حالا معرفی کردم بهتون فرق داره این کتاب داستانی نیست بلکه براساس تجربه هاییه که آقای دکتر نیوتن از مریضهاش کسب کرده ست. دکتر نیوتن روانشناسیه که بیمارانش رو از طریق هیپنوتیزم مداوا میکنه و طی هیپنوتیزمهایی که انجام میده و روح بیمارش رو...
-
تشکر
دوشنبه 22 مهر 1392 17:45
1- خانم نیکپور عزیز و مهربان، باید به عرضتون برسونم که بنده بسیار بسیار ممنون موتورهای جستوگری هستم که دست شما رو گرفتند و آوردند به این کلبه ی حقیرانه ی مجازی من خیلی از آشنایی با شما خوشوقتم و برام جای بسی خوشبختی داره که در زمره ی دوستان شما قرار بگیرم. ممنونم از پیام گرم و محبت آمیزتون . من همونطور که گفتم بی...
-
اینجا نرسیده به پل
چهارشنبه 19 تیر 1392 10:11
این کتابم جز اون دسته از کتاباییه که بچه های کافه کتاب تعریفشو کردند و منم نمایشگاه کتاب خریدمش. قلم خانم آنیتا خانم برام جذاب بود و دوست داشتنی؛ دغدغه های فکریش هم برام جذاب بود و راستشو بخواهید وقتی کتابو می خوندم داشتم از حسودی می ترکیدم که چطور دختر به این جوونی قلمی این چنین جذاب داره. داستان از زبون سه دختر...
-
می بخشم ولی فراموش نمی کنم
دوشنبه 10 تیر 1392 13:16
از اونجاییکه ایرانی جماعت مدام دنبال رو کم کنی و کل کل و این حرفها می باشد، این روزها داستانایی که تمی اینچنینی داشته باشند طرفداران زیادی دارند و رایجترین نوع رو کم کنی جانان من چیست؟ همین موضوع همخونگی های اجباری. هرچند که خیلیهایمان مدام غرغر می کنیم که این موضوع دیگر کلیشه ای و خسته کننده شده است و اه اه به این...
-
تسلیم نگاه
شنبه 8 تیر 1392 01:08
از خانم هایده حائری تا حالا کتابی نخونده بودم چون ایشون رو با خانم هایده حائری بازیگر اشتباه گرفته بودم و تا میخواستم برم سمت کتاباشون، فوری صورت خانم بازیگر میومد مقابل چشمم و اصلن از خیر کتاب خریدن می گذشتم. تا اینکه چند وقت پیش دیدم بچه ها تو پیج طرفداران کتاب از یکی دو تا از کارای ایشون تعریف و تمجید کردند، این شد...
-
قله قاف
سهشنبه 4 تیر 1392 17:47
اوه اوه چه گرد و خاکی گرفته اینجا رو امسال از نمایشگاه کتاب، کتابهای زیادی خریدم اما خوب به دلیل بچه داری و وقت کم، فرصت نکردم کتابامو تند تند بخونم فقط رسیدم تا الان 4 تا کتاب بخونم. امروز میخوام آخرین کتابی که به تازگی خوندم براتون بگم: قله قاف از خانم منجزی. با توجه به رشد چشمگیری که خانم منجزی در کتاب شاه ماهی...
-
خلوتگاه من
یکشنبه 19 شهریور 1391 09:18
امروز میخوام کتاب «خلوتگاه من» رو بهتون پیشنهاد کنم. اما قبلش باید چند نکته رو بهتون یادآوری کنم و اون اینکه شما با یک کتاب خیلی سطح بالا مواجه نیستند اما خوب داستان کشش خوبی داره و آدم رو دنبال خودش میکشونه. دیگه اینکه اگه از موضوع تکراری و کلیشهای لج و لجبازی (به نوعی البته) خسته شدید٬ خوب شاید بهتر باشه سراغ این...
-
محترم
چهارشنبه 15 شهریور 1391 12:36
شاید اون روزی که رفتم انتشارات هاشمی و همینطور دیمی اولین اثر خانم بهیه پیغمبری رو انتخاب کردم٬ هرگز فکرش رو نمیکردم که این کتاب تبدیل بشه به یکی از محبوبترینهایم که حتی هنوزم که هنوزه بروم سراغش و غرق زندگی عجیبش بشم. هرچند اواسط داستان کمی اعصاب خرد کن و حتی غم انگیز میشه اما از همون اواسط داستان تا آخرش دیگه...
-
دختر آذر
دوشنبه 13 شهریور 1391 13:37
امروز میخوام کتاب دختر آذر از خانم اعظم طیاری رو بهتون معرفی کنم. البته به گفته ی خیلیا دو کتاب خانم طیاری (در چشم من طلوع کن و به رنگ شب) از نظر موضوعی و محتوایی خیلی از این کتاب زیباتر بودند اما به نظر من این کتاب هم در زیبایی چیزی از دو کتاب قبلی ایشون کم نداشت. چیزی که در آثار خانم طیاری زیاد به چشم می خوره اولا...
-
رگ سرخی به تن بوم
یکشنبه 12 شهریور 1391 11:14
دوستان دارم کتاب «رگ سرخی به تن بوم» از ملیحه صباغیان رو میخونم... تا اینجا به نظرم جذاب و زیباست٬ وقتی تمومش کردم میام و بیشتر در موردش میگم بهتون.
-
مفید در برابر باد شمالی
جمعه 10 شهریور 1391 12:14
این کتاب رو تازه تموم کردم و بد ندوستم بیام و به شما هم معرفیش کنم. کتاب خیلی خیلی جالبی بود و مناسب دنیای امروز ما. دنیایی که گاهی اوقات آدم واقعیت رو از تخیل نمیتونه تمیز بده و یا مجازی و غیرمجازی با هم جاهاشون عوض میشوند. دنیای امروزی مخلوط شده با اینترنت که همواره آدم رو گیج و سردرگم میکنه. ن ویسنده: دانیل...
-
چهل سالگی
دوشنبه 6 شهریور 1391 09:53
امروز میخوام از کتاب و فیلم چهل سالگی برایتان بگویم که هر کدام به نوبه ی خود زیبا و دوست داشتنی هستند. من تا زمانیکه کتاب را نخوانده بودم و فقط فیلم را دیده بودم٬ عاشق زندگی قهرمان داستان شدم و بعد از دیدن فیلم٬ در اینجا حس خودم رو به طور کامل از این داستان بیان کردم اما وقتی کتابش را دست گرفتم٬ دیدم بابا زیبایی کتاب...
-
عادت می کنیم
یکشنبه 5 شهریور 1391 14:02
کتاب «عادت میکنیم» زویا پیرزاد... به نظر من یکی از شیرینترین و زنانهترین کتابهای یکی دو دهه اخیره. قلم نویسنده به قدری جذابه که تو رو از همون چند سطر اول جذب خودش میکنه و تا آخر داستان هم ولت نمیکنه! اصلا دلت نمیخواد که داستان تموم بشه چه برسه به اینکه یک لحظه ولش کتی. تصاویری که زویا پیش چشمت به تصویر میکشه تماما...
-
میهمانی خداحافظی
شنبه 4 شهریور 1391 14:07
اگر از کتاب «عادت میکنیم» زویا پیرزاد، «از میان ظرفهای شسته شده» و «به سادگی خوردن یک فنجان چای» نازنین لیقوانی خوشتان آمده پس کتاب «میهمانی خداحافظی» شیدا اعتماد را از دست ندهید؛ اگرم هیچکدامشان را نخوانده اید، نگران نباشید از آنها هم برایتان خواهم گفت اما امروز می خواهم از میهمانی خداحافظی برایتان بگویم که از همان...
-
فریبا کلهر
چهارشنبه 1 شهریور 1391 11:20
امروز میخوام دو کتاب از سه گانه ی فریبا کلهر رو بهتون معرفی کنم. شروع یک زن و شوهر عزیز من. من که هر دو کتاب رو دوست داشتم زیاد؛ قلم خانم کلهر یه جورایی دوست داشتنیه و همینطور که هی بری جلو و بری جلو یهو دیدی وسطای کتاب یه سوپرایز مشتی هم برات داشت!از طرفی یه طنز خاصی هم تو نوشتههاش هست که باعث شیرینی و جذابیت...
-
خشم و سکوت+سکوت در انتظار
چهارشنبه 25 مرداد 1391 10:26
نام کتاب: خشم و سکوت اثر: آن همپسون ترجمه: عطیه رفیعی و رها رحیمیان نشر لیوسا تارای 25 ساله دختری است که به تازگی نامزدی اش به هم خورده است و نامزد سابق او ریکی، تصمیم گرفته تا با دوست نزدیک تارا ازدواج کند... در پی دعوت ریکی از تارا برای شرکت در جشن عروسیش، تارا تصمیم میگیرد تا از لج او در روزنامه آگهی دهد و دنبال...
-
ترنم مهر در فصل آبی و مه
سهشنبه 24 مرداد 1391 10:51
دوستان فعلا دارم کتابای قدیمیتر اما دوست داشتنیم رو معرفی میکنم بهتون اما از چند تا پست بعد، دیگه از کتابای جدید هم براتون میگذارم. خوب، حالا بریم سر کتاب امروز. این کتاب هم به نظرم یک کتاب دوست داشتنی و شرینیه که خوندنشو بهتون پیشنهاد میدم. اثر: فریده رهنما تعداد صفحات: ۴۴۰ سال انتشار: ۱۳۸۹ انتشارات: فروغ قلم البته...
-
کتابهای لیلین پیک
دوشنبه 23 مرداد 1391 13:12
ساعت ۱۲:۲۵ نیمه شب من یک عذرخواهی بسیار گنده بهتون بدهکارم. راستش وقتی داستان عشق یا تعهد رو پیدا کردم خیلی خیلی خوشحال شدم چون فکر میکردم این کتاب هم مثل دو کتاب دیگه ی لیلین پیک لطیف و عاشقانه ست برای همین بی اونکه اول خودم بخونم و بعد براتون بذارمش، همینجور نخونده تبدیلش کردم به پی دی اف و فرتی گذاشتم اینجا براتون...
-
اولین پست کتابی
یکشنبه 22 مرداد 1391 10:39
امروز برای شروع کار تصمیم گرفتم به جای یک کتاب، دو کتاب بهتون معرفی کنم؛ دو کتاب قدیمی و دوست داشتنی از دوران دبیرستان و یک کتاب از دوران دانشجویی. اول با کتاب قدیمیتر شروع میکنم با اسم: اثر: ساندرا پاررتی ترجمه: احمد مرعشی تعداد صفحه: 478 سال انتشار: 1372 ناشر: نشر جوان داستان در مورد کارولین دولاروم آلری با موهای...
-
دعوت
شنبه 28 آبان 1390 11:16
وقتی مامان گفت عروسی دعوت شدیم آنهم کجا؟ شمال، اولین کسی که به شدت با رفتن مخالفت کرد، من بودم؛ چی؟ شمال؟ تازه عروسی هیچ کس هم نه، عروسی علی پسر عمو سیفی!!! عمراْ بروم و بگذارم کسی برود! مگر دختران عمو عروسی من آمدند که من عروسی برادرشان بروم؟! از تالار ما تا خانه این حضرات والا تنها ۲۰ دقیقه راه بود ولی نیامدند، حالا...
-
به نظرت من مسخرهام؟
دوشنبه 23 آبان 1390 08:20
خدا جان راستش را بگو حضرت عباسی چقدر حال میکنی که سر صبحی سر به سر این بنده ی مظلوم بی زبانت بگذاری؟ کیف میدهد نه؟ ته دلت قنج میزند که کل یوم برنامهریزیهای مرا بهم بزنی و بعد قاه قاه بخندی به لبان آویزان و چشمان متعجبم؟ دروغ میگویم بگو دروغ میگویی؛ یادت هست آن زمان که محصل و دانشجو بودم هرگاه همچون فرزند...
-
این روزها...
دوشنبه 9 آبان 1390 11:36
این روزها نمیدانم چم شده است، ماندهام حیران که اینهمه شادی که حملهور شده است به قلبم از کجا میآید و تحت تأثیر چیست؟! تأثیر این خنکی دوست داشتنی هوا است؟ تأثیر این آسمان ابری زیبای محشر است؟ تأثیر آن مهمانی گرم خانوادگی پنجشنبه و جمعه است؟ تأثیر آن خندههای از ته دل و خانهای که تا سه روز در مه و باران احاطه شده...
-
سحرخیز باش تا...
یکشنبه 1 آبان 1390 12:30
صبح یک روز تعطیل میدانی گاهی اوقات فکر میکنم به اینکه این قدیمیها چقدر انسانهای دانا و فهمیدهای بودند؛ با اینکه چندان باسواد نبودند ولی چقدر چیز میدانستند و چقد حکیم، دانا و با بصیرت بودند! این را از مثلهایی که به یادگار گذاشتهاند برایمان میشود فهمید. «آنچه جوان در آینه بیند، پیر در خشت خام بیند»، «روی خدا داد...
-
نشاط انگیز و ماتمزایی ای عشق
سهشنبه 26 مهر 1390 10:16
نشاط انگیز و ماتمزایی ای عشق عجب رسواگر و رسوایی ای عشق اگر دستت به کامی جرعه ریزد بفیتد مست و دیگر برنخیزد ترا یک فن نباشد، ذوفنونی بلای عقل و مبنای جنونی ز تو در چشم، دیوی حور گردد سیاهی در نظرها نور گردد تو لیلی را به شهرت طاق کردی ز خوبی شهره آفاق کردی اگر بر او نمک دادی تو دادی بدو خوی مَلک دادی تو دادی لبش...
-
دلم رویا میخواهد
دوشنبه 25 مهر 1390 11:47
دلم رویا میخواهد، انقدر زیبا و خواستنی که دوباره جوانم کند و پر از شور و شوق... که زندگیم را زیبا و پرانگیزه کند و مملو از چیزهای نو و تازه؛ که برایم شود هدف و آرمان و مجبورم کند برای رسیدن بهش مدام تلاش کنم و تلاش کنم! دلم رویا میخواهد انقدر وسیع و گسترده که دلتنگی جرات نکند از یک فرسخیم رد شود؛ که جهان دوباره...
-
وضع حال
سهشنبه 19 مهر 1390 00:16
بعد از تغییر خانه مجازی، ساختمان محل کارم هم عوض شده، فعلا تمام وسایلمون روی سر همدیگه قرار گرفته اند تا یک فکری به حالشون بکنیم. یک سالن گذاشته اند در اختیارمون به اندازه زمین فوتبال برای همین قراره سه تا مدیریت بشینند ور دل همدیگه تـــــــــــــــــــــــــا آقایون کی باشه که پارتیشن بندی بکنند اینجا رو... اصلا...
-
شروعی دوباره
شنبه 16 مهر 1390 09:19
دوست داشتم دیگر اسباب کشی نکنم؛ دوست داشتم بعد از 8 سال وبلاگ نویسی دیگر مانند بچه آدمیزاد یک جا مانده و دیگر چون دخترکی کم سن و سال که مدام تغییر عقیده می دهد و هر لحظه و ساعت نظرش عوض می شود، آدرس عوض نکرده و بالاخره در خانه سوم مستقر شوم برای ابد؛ اما راستش را بخواهی این اواخر دیگر بریده بودم... زیادی از حد خودم...