شاید اون روزی که رفتم انتشارات هاشمی و همینطور دیمی اولین اثر خانم بهیه پیغمبری رو انتخاب کردم٬ هرگز فکرش رو نمیکردم که این کتاب تبدیل بشه به یکی از محبوبترینهایم که حتی هنوزم که هنوزه بروم سراغش و غرق زندگی عجیبش بشم. هرچند اواسط داستان کمی اعصاب خرد کن و حتی غم انگیز میشه اما از همون اواسط داستان تا آخرش دیگه داستان جذاب و زیبا میشه.
نویسنده: بهیه پیغمبری
انتشارات: البرز
تعداد صفحه: 408
سال چاپ هفتم: 1390
خلاصه داستان:
همونجور که از اسمش پیداست این رمان داستان زندگی محترم٬ دختر زیبای شمالی است که به عقد خان ده درش میارند و با این کار داغ به دل اسدالله جوان زیبا و عاشق محترم میگذارند... چند سال بعد در پی اذیتهای فراون خان و خانواده اش٬ محترم از او جدا میشود و دوباره اسدالله بطور کاملا غیرمنتظره سر راه او قرار میگیرد و ...
راستش من همونجور که گفتم خیلی دوست دارم این کتاب رو ولی خوب پسندیدن یا نپسندیدن یک داستان امری کاملا سلیقه ایه در مورد این کتاب هم من نمیتونم تضمین کنم که حتما خوشتون بیاد ولی خوب ممکنه شما هم بخونید و مثل من لذت ببرید از خوندش
منم خیلی دوست دارم کتابش رو
من کارهای بهیه پیغمبری رو خیلی دوست دارم! گرم می نویسه...نازه! محترم هم خیلی زیبا بود...شیرین نوشته بود!
دوستم بدو برو فیس!یه استیتوس گذاشتم تو پیج کتاب!!
منم دوست دارم کاراشو... مخصوصا این کتاب و بخت طوبی رو
منم دوست می دارمش بسیار زیاد
راستی پیج کتاب چیه؟
پیج دوستداران کتاب تو فیس بوک دوستم... منم اونجا عضوم
منم این کتاب را سالها پیش خوانده ام داستانش گیرا است .هنوز هم عاشق خواندن رمانهایی هستم که لذت ببرم از صفحه صفحه اش
محترم رو خریدم امسال از نمایشگاه. الان دیگه ذوق دارم برم بخونمش...
بارانم خوبه؟
امیدوارم خوشت بیاد مینا گلی :)
خوبه دست بوسه مرسی عزیزم :)