رمانهای دوست داشتنی من
رمانهای دوست داشتنی من

رمانهای دوست داشتنی من

میهمانی خداحافظی

اگر از کتاب «عادت می‌کنیم» زویا پیرزاد، «از میان ظرفهای شسته شده» و «به سادگی خوردن یک فنجان چای» نازنین لیقوانی خوشتان آمده پس کتاب «میهمانی خداحافظی» شیدا اعتماد را از دست ندهید؛ اگرم هیچکدامشان را نخوانده اید، نگران نباشید از آنها هم برایتان خواهم گفت اما امروز می خواهم از میهمانی خداحافظی برایتان بگویم که از همان صفحات اول، عاشقش شدم. انقدر روان و ملموس نوشته است که تو خود را با شخصیتهای داستان عجین می‌بینی. دغدغه‌های زن قهرمان داستان، دغدغه‌های تو می‌شود و یادت می‌آید که چقدر حرفها و گفته‌هایش برایت ملموس و قابل درک است. دغدغه‌های او دغدغه‌های یک دختر، یک زن و شایدم یک مادر است با تمام فراز و فرودهای هیجانیش... بخوانید و لذت ببرید.   

آنهایی که با روزنگار خانم شین آشنا هستند، خوب می دانند که خانم شین همان شیدا اعتماد است و این کتاب اولین اثر او.

 

نویسنده : شیدا اعتماد 
تاریخ چاپ : ۱۳۹۰ 
 قیمت : ۳۰۰۰۰ ریال 
انتشارات: هیلا 

«میهمانی خداحافظی» یک درام خانوادگی است که با موضوع مهاجرت شکل گرفته است . داستانهای این مجموعه دربارة زن جوانی به نام ساراست که به خاطر مهاجرت قریب‌الوقوع نزدیکترین دوستش «الی» به کندوکاو در گذشته‌های نه چندان دور خود می‌پردازد: «حواسم بود. از صبح که بیدار شده بودم حواسم بود. بهنام خودش را زده بود به آن راه و چیزی نگفته بود. یادم می‌آمد زمانی پانزده ساله شدن بزرگ‌ترین رؤیایم بود. حالا دو برابر پانزده سال را داشتم. نمی‌دانم کی وقت کرده بودم این همه بزرگ شوم.» سارا در جستجویی که انجام می‌دهد نکاتی را در مورد خودش و رابطه‌اش با همسرش –بهنام– کشف می‌کند و علت اینکه چرا این همه از مهاجرت دوستش –الی– غمگین شده است را به تدریج می‌فهمد: «گیج شده بودم. به آرزوهایم فکر کردم. چیزی یادم نمی‌آمد. چیزهایی که یادم می‌آمد شبیه آرزوهای کلیشه‌ای بود. فکر کردم دلم می‌خواهد امسالم با پارسال خیلی فرق داشته باشد. فرق‌های خوب.» میهمانی خداحافظی در واقع یک کشف درونی برای ساراست که ضمن مرور اشتباهات گذشته‌اش راه خودش را باز می‌یابد.

نظرات 6 + ارسال نظر
بهناز شنبه 4 شهریور 1391 ساعت 02:11 ب.ظ

نخوندم

تیوا شنبه 4 شهریور 1391 ساعت 02:17 ب.ظ http://tivaproject.com

کتاب خوبیه
من خوندمش
به ما هم سری بزن
www.tivaproject.com

مموی عطربرنج شنبه 4 شهریور 1391 ساعت 03:48 ب.ظ http://atri.blogsky.com

ندارمش...اما شیدا اعتماد رو می شناسم و هر روز می خونمش!اما چون عادت ندارم برای اونایی که برام کامنت نمی زارم،کامنت نزارم،هیچ رد پایی از خودم به جا نمی گذارم!
اما همون نثر خود وبلاگش رو دوست دارم...روون شیر و آرومه...

شاذه یکشنبه 5 شهریور 1391 ساعت 11:51 ق.ظ http://moon30.blogsky.com

حتما میرم دنبالش! ممنون دوستم

لیلا ک دوشنبه 6 شهریور 1391 ساعت 10:47 ق.ظ

سلام
خب بالاخره یکی از کتاب هایی رو که معرفی کردین من خوندم. همین تازگی ها. واقعا نثر روونی داره . ولی حقیقتش من چون هیچ وقت رابطه ای تا این حد نزدیک با دوستام نداشتم خیلی نتونستم شخصیت اصلی داستان رو درک کنم.

خوب خدا رو شکر
راستشو بخوای منم همچین جمع دوستانه ای نداشتم که یک اکیپ باشیم از دبیرستان و مدرسه با هم اما خوب همیشه چنین جمعهایی رو دوست داشتم و از طرفی اکیپ دوستان مادرم دقیقا همینجوری بودند و هستند به همین دلیل تجربه شیرین شرکت در چنین جمعهای دوستانه رو به نوعی داشتم برای همین خوب راستش واقعا دوست داشتم دوستیهای بین سارا و الی و دیگر دوستانشون رو

سونیا چهارشنبه 14 اسفند 1392 ساعت 11:50 ق.ظ

من خوندمش واقعا از مزخرف بودن این قصه و گل درشت بودن و شعاری بودنش حالم بهم خورد! کاش این خانم بشینه نقشه شو بکشه جای کتاب نوشتن!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد